بجائی رسیدن. (آنندراج). به هدف نائل شدن. به مقصود رسیدن: آزادگان بجای رسیدند و ما همه زان رهروان که گرد پس کاروان خورند. نظیری، سختی زمانه. غم و اندوه. مراد از اشکو الی اﷲ عجری و بجری (در قول علی علیه السلام) غم و اندوه است. (از منتهی الارب)
بجائی رسیدن. (آنندراج). به هدف نائل شدن. به مقصود رسیدن: آزادگان بجای رسیدند و ما همه زان رهروان که گرد پس کاروان خورند. نظیری، سختی زمانه. غم و اندوه. مراد از اشکو الی اﷲ عجری و بجری (در قول علی علیه السلام) غم و اندوه است. (از منتهی الارب)
آزار رسیدن. رنج رسیدن: هرچند خوارزمشاه از این چه گفتم خبر ندارد و اگر بداند بلایی رسد به من. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 354). بوبکر هم فاضل و ادیب و نیکوخط و مدتی به دیوان ما بماند، طبعش میل به کربزی داشت تا بلایی بدو رسید. (تاریخ بیهقی ص 274). چون بلا بدو (به حازم) رسد دل از جای نبرد. (کلیله و دمنه). از یکی زن رسد هزار بلا پس ببین تا ز ده به صد چه رسد. خاقانی
آزار رسیدن. رنج رسیدن: هرچند خوارزمشاه از این چه گفتم خبر ندارد و اگر بداند بلایی رسد به من. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 354). بوبکر هم فاضل و ادیب و نیکوخط و مدتی به دیوان ما بماند، طبعش میل به کربزی داشت تا بلایی بدو رسید. (تاریخ بیهقی ص 274). چون بلا بدو (به حازم) رسد دل از جای نبرد. (کلیله و دمنه). از یکی زن رسد هزار بلا پس ببین تا ز ده به صد چه رسد. خاقانی